خدایا

باشمام

پروردگارمن

بابادارم ناسلامتی صدات میکنم رفیق

لحظات تنهایی من

من باز بزگشتم به این محیط مخوفو رمزآلود

الان که دارم برات مینویسم روی تختم نشستم کسی هم نیس ومن باز تنهاتر از همیشه

از دالان تنهاییم صدات میزنم بابا ناسلامتی شما قادر مطلقی,حوصلم سر رفت پوکیدم از تنهایی

البت این اولین روز دوری از دوستان قدیمه

ولی خوب روزای سخت خفنی رو درپیش دارم.امروز 1چیزایی شنیدم از1بنده خدایی که باعث شد دیدم بکلی تغییرات جامعی بکنه

من تهنا.توهم تهنا.وقتی ماباهم باشیم دیگه هیچکدوممون تنهانخواهیم بود.پس باش همیشه کنارم

الان روز 4شنبه یاد گذشتهای نه چندان دور بسی بسیار تلخو شیرین که حتی شیرینشم رنجم میده انگاری که منو تنها گیر اوردن..بهم هجوم آوردن ومیخان قفسه سینمو از جا دربیارن

به گمونم هدف همون قلب بی صاحابمه که وضعشم خفنه.خیلی خوب روبه سوی هدف پیش میره

بی خیال بابا من چی دارم میگم

این انگشتامن که بی خاتیار دارن حرکت میکنن وشاید بی هدف ولی برای فرار از افکار شوم خیلی خوبه

بیخیال دیگه نمیخام سرتودرد بیارم رفیق دوران

میرم وب گردی شاید 1فرجی بشه

البت برم 1دلی از عزادزبیارم.فکرشو بکن باچایی

الان تنها چیز خوبی که واسم مونده مونس لحظات خوبو بدم همون چایی

ببین چقدی بدبخت شدم که چایی مونسمه؟!!

بیخیال

دنیا همیشه روی1پاشنه نمی چرخه

رفتم وب 1از بچها.دلم گرفت بهم دروغ گفته بودش

نمیخام توضیح بیشتر بدم چون میدونی خودت ولی ناراحت شدم از دستش

بیخیال بابادنیا 2یادیگه نهایتا3روزی بیش نیس 3روزی که بلاتشبیه مثل نور وجودائمه دهه هایی بسی پیشتراز حضورشون درکالبد جسم

مطمئنا کسی اینوبخونه نمیفهمه چی گفتم

بابامنظورم اینه که3روزه دنیا ولی از اون 3روزایی که از عمر نوحم بیشتره

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: