كبوتر شد و رفت


dell shekaste

bedone sharh

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت 

 

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

 

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت 

 

روز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود

 

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت 

 

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

 

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت  

 

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

 

دختري  ساده که یک روز کبوتر شد و رفت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:,ساعت 2:9 توسط binam| |


Power By: LoxBlog.Com